شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۹

نمی دونم از کجا اومد یا چی شد که برگشت .
میدونم که برگشت وهست، گویا همیشه بوده ، هیچ وقت تنهام نذاشته، ترکم نکرده!
اون اومد جوری که انگار در تمام این مدت در سایه من مخفی بود، 
گویا تمام این مدت منتظر چنین فرصتی بوده ،
 چنین لحظه ای از انسانیت ناب تا دوباره و دوباره به من ثابت کنه هست و همیشه بوده
و چه قوتی داد به قلبم. که تهی بود، تهی بودم. و حالا پر شدم
خالی بودم 
پر هستم

۱ نظر:

اذر گفت...

تا باشد رویا های بودن و باهم بودن باشد.

Free counter and web stats