چهارشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۹

چشم چرون

این مانتوها هست، خاله سوسکست، از کمر به پایینش، باد می زنه، می بره بالا، باز میشه، عینه باله سوسک. زیرش هویدا میشه،
از اینا می خوام.

I quit smoking

- Smokers die younger. 1
+ only the good die younger! 2
Smoking kills. 1
+ I like it to be killed
-Smoking seriously harms you and others around you. 1
+ I do need to be harmed, though no one's around me.
-Smoking during pregnancy harms your baby. 1
+ anyway, I'm sterile .
Smoking can cause a slow and painful death. 1
+ Oh yeah, I need it slow!
-  Smoking causes facial aging! 1
+ It's already been aged.


1.All are famous Tobacco packaging warning messages
2. A song by Iron Maiden

سه‌شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۹

اینجا

وسط آن هیاهو
آن جیغ و داد و دود و انفجار،
می دویدم.


آنجا بود،
جایی پشت سرم،
گز گز می کرد.


دستم ربوده شد،
کشیده شد،
کشانده شدم،
به بالا
بالای پلکانی،
که به دیوار ختم می شد.


برگشتم،
اولین نگاه،
آخرین نگاه.


وسط آن هیاهو
بالای پلکانی که به دیوار ختم می شد.
عشق مجال نیافت،
آخرین انفجار،
نه،
رعد.
دود،
نه،
مه.


ایستاده ام اینجا،
روی پلکان،
ختم شده به دیوار،
با دستِ رها شده ام،
با عشقِ مجال نیافته ام،
اینجا کجاست؟


- پلکان و دیوار از اینجا آمده، جرقه زده، 
مابقی حرف دل است.


http://www.flickr.com/photos/35638902@N02/4971439436/

یکشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۹

سهم من

برگشتم،
از سفر.
موبایلمو شارژرش،
آی پادمو شارژرش،
هردوشان با هردویشان بی ادبی می کنند.
شارژ ندارند خوب!
من چی پس؟

جمعه، مهر ۲۳، ۱۳۸۹

Educated fools

یسنا موبایلشو تو تاکسی فرودگاه دبی گم کرده
مامان زنگ زده راننده برداشته میگه فلان، مامان بابا گیر دادن براش پیغام  اینترنتی بذار بره بیرون فرودگاه موبایلشو بگیره
زود باش!،
واقعن فک می کنن اینترنت چیزیه که از تلفن و موبایل هم در دسترس تره!!!
بابا گیر داده نمی تونی از تو گوگل پیداش کنی؟!؟
- بابا مگه من ماموره سی آی ایم؟
این از تحصیل کرده های این مملکت!

بادا، تو هم؟!؟

دوباره که قلبم شکست،
از جا در آوردمش و بستمش به دُم بادبادکی که بابا هرگز برایم نخرید،
که دلم اولین بار شکست.

گفتم بسپرمشان به باد که بوزد و ببرتشان به دوردست ها،
تا که شاید قلبِ شکسته ای که به بادبادک نخریده ای وصل شده پیدا شود و
دل به دل ما بگذارد
 همانجا که می گویند آسمانش پر از دل های شکسته و تنها مانده و بادبادکان نخریده است

حالا منُ و قلبِ شکستهُ و بادبادکِ نخریده ام
همینطور منتظر منتظریم،

نمی وزد که!
 بعد، هِی به آدم می گویند رهایش کن،
کجا خوب؟ در این لجن؟

چهارشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۹

خواهانم

سبزش کن،
لجنی.
دوشیزه!
اندامت را می|گویم.



یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹

Used to die - عادت به مردن

زندگی واسه خیلی چیزا به آدم توضیحی نمی|ده و تو رو مات|و مبهوت رها می|کنه.
اینجاست که عادت می|کنیم، به سوال نکردن، به دنبال جواب نبودن.
امّا همینجا نیست که مرگ ما رقم می|خوره؟
همین نیست که با طبیعت ذهنی|یه ما، پویایی و کنجکاوی|یه ذاتی که در وجود تک تک کودکان هست، در  تضاد|ه؟
همین نیست که سبب یاد گرفتن، کشف و ترقّی می|شه؟
آیا این عادت، عادت به مردن نیست؟

دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۹

Hallucination Bible - 2

there is this mist around this Hallucination, once you got upper & upper, There U R in the down side again, cause there is no up and down in this hallucination realm.
Hallucination Bible, s.1p.1.s.2



once you start seeing thing, u might wanna start listening as well, it's like giving birth to this child within hallucination and raising her from the silence within.
Hallucination Bible s.1p.2s.1

نوبت رفتن ما هم رسید

حس  می کنم دیگه اینجا جای من نیست، خونه یه من نیست، حس رفتن دارم،
خونه تا زمانی خونست که توش آرامش داشته باشه، که آدماش دوست داشته باشن، که آدماشو دوست داشته باشی، وقتی این صمیمیت از بین رفت، اونجا دیگه جای موندن نیست، حتی اگه حس کنی کسی اونجا هست که بهت نیاز داره، اونجا جای موندن نیست
خونه زندون نیست، خونه ماءمن توئه.
تنهایی زندگی کردن و ترجیح می دم،
متاسفانه ترجیح می دم
جایی که حریم تو شکسته می شه جای موندن نیست
اگه با تنهایی این حریم حفظ می شه، تنها باش،
چه چیزی هست که ممکنه دلت واسش تنگ بشه؟ بندازش دور، رهاش کن، اون هم یه زندونه
تو خونه صمیمیت هست، حرمت هست، عشق است، آرامش است، 
اگه اینها پیدا نشن، اونجا رو ترک کن
ترکش کن

یکشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۹

خودت را به من می سپاری؟

می وزم
آرام
می وزم
نا آرام
می وزم در روز
می وزم در شب

این منم
باد وزنده
که سخن می گوید

این کدامیک سوست که هم در شرق است هم در غرب؟
این کدامین سوست که هم در شمال است هم جنوب؟
همان سویم آرزوست
بوزم،
می آیی؟
خودت را به من می سپاری؟

جمعه، مهر ۰۹، ۱۳۸۹

hallucination bible - 1


you'll know everything once you've smoked this hallucinative Hubble bubble , within this hallucination you'll know everything you're really in desperate need of! s.1p.1s.1-hallucination bible.

Free counter and web stats